تخیل

معانی خیال

در مباحث فلسفه هنر از دیرباز تاکنون، «خیال»از اهمیت ویژهای برخوردار بوده است. خیال به خصوص در تئوریهای مبتنی بر «بازنمایی هنر» و «فرانمایی هنر» به عنوان یکی از مباحث معرفتشناختی مدنظر بوده است. علت بحث از خیال در بخش معرفتشناسی، ارتباط خیال و مسائل آن با ادراک و قوای ادراکی است.
نکته دیگری که در رابطه با این مباحث، باید به آن توجه داشت این است که خیال و واژههای مرتبط با آن، همچون تخیل، مخیل، مخیله، متخیله، تخییل و … چه در سخنان فیلسوفان غربی درباره فلسفه هنر و چه در سخنان حکمای مسلمان از جمله ابن سینا، گاه به معانی مختلفی به کار برده شده است که عدم توجه به این معانی ما را در فهم سخنان آن فیلسوفان دچار اشتباه و گمراهی میسازد.به عنوان نمونه، گریگوری کری،تاکید میکند که همواره هنر و تخیل با هم مرتبط دانسته شدهاند اما هنوز تبیین دقیقی از نحوه این ارتباط صورت نگرفته است. وی علت ابهام و عدم وضوح این بحث را از یک سو وجود هنرهای مختلف (با ویژگیهای متفاوت)و از سوی دیگر انواع مختلف تخیل عنوان میکند.بنابراین پیشنهاد او این است که باید بحث را بر هنری خاص و یک نوع تخیل مشخص متمرکز نمود.
برای تخیل به عنوان اصطلاحی در فلسفه هنر لااقل دو معنای اصلی ذکر شده است.
معنای نخست تخیل: قوهای ذهنی که تصاویر ذهنی را درک و تجربه میکند. گاه این تخیل را «تخیل بازآفرین»مینامند.
معنای دوم تخیل:قوهای برای به کار انداختن اندیشةخلاق، گاه این تخیل را «تخیل خلاق» مینامند.
در تخیل بازآفرین، ارتباط مهمی میان صورتهای خیالی و آنچه این صورتها کپی آنها است یا از آنها اخذ شده است وجود دارد. تبیینهای مختلفی از نحوه این ارتباط قابل تصور است.مثلاً ممکن است این ارتباط نوعی نسخهبرداری باشد، مثل وقتی که یک ماشین اسباببازی را براساس یک ماشین واقعی میسازند.همچنین ممکن است این ارتباط براساس «تشابهات کاربردی» باشد. اخیراً با توجه به مباحث مطرح شده در فلسفه ذهن، دیدگاههای جدیدی در اینباره مورد بررسی قرار گرفته است.
علت اینکه این تخیل را بازآفرین میخوانند این است که توصیف آن بدون اشاره و ارجاع به امری که مورد تخیل واقع شده، کامل نمیشود.
نوع دوم تخیل: تخیل خلاق، شبیهساز نیست. این تخیل هنگامی صورت میگیرد که کسی باورهایش را روی هم میگذارد و به اصطلاح با یک «پرش تخیلی» از انتظارات و قوانین مرسوم گذر میکند تا به خلق یک اثر ارزشمند در هنر، علم یا زندگی عملی برسد.
حیوانات دارای ادراک حسی هستند، حتی ممکن است به شیوه خاص خود خواب ببینند و به یاد آورند، بنابراین میتوان گفت حیوانات دارای تصویرهای ذهنی هستند وتخیل بازآفرین دارند. اما به سختی میتوان پا فراتر گذاشت و ادعا نمود که آنها تخیل به معنای دوم را نیز دارند، چرا که به نظر نمیرسد حیوانات بتوانند در مراحل تفکری و ادراکی که در قصهسرایی و نقاشی و … است، وارد شوند.
در مورد تفکر خلاق باید به این نکته توجه داشت که گاهی منظور ما از تخیل، دچار وهم شدن است. با این معنا، تخیل چیزها، باورهای غلطی در مورد جهان واقع را به ما میدهد.اما تفکر خلاق، یک امر وهمی نیست و شخصی که تخیل قوی دارد لزوما دچار باورهای غلطی بیش از دیگران نیست. تخیل به هر دو معنای فوق، نقش عمدهای را در هنرها داراست. تخیل خلاق نه تنها اهمیت آشکاری در خلق اثر هنری دارد، بلکه برای ارائه تفسیری موفق از آثار هنری پیچیده نیز میتواند مهم باشد.نمادها و استعارههای موجود در آثار هنری و نسبتهای ناآشکار اجزاء اثر هنری ما را به خلق معنا و مشاهده ارتباطهای ناآشکار فرا میخواند.تخیل بازآفرین نیز در رویارویی با بسیاری از آثار هنری به خصوص آثاری که محتوای بازنماییکننده دارند، اهمیت بسزایی دارد.
خیال در بین حکما و عرفای مسلمان نیز به معانی مختلفی به کار رفته است که لازم است به آن معانی توجه داشته باشیم........................................