Eastern Architectes

دانشجویان معماری85

Eastern Architectes

دانشجویان معماری85


 اینم  یه سری تصویر از ماکت  ترمینال مسافربری اینجانب...



 



  



  



  




بررسی چگونگی نگهداری و خنک سازی آب در آب انبارها

در مناطق کویری ایران قبل از آبرسانی به شیوه کنونی و ساخت وسایل مدرن سرمایشی و برودتی از آب انبارها برای

 ذخیره و خنک نگه داشتن آب جهت تأمین آب آشامیدنی در روزهای گرم سال استفاده می‌شده است . آب انبارها دارای

 مخازنی به عمق 5 تا 15متر به شکل استوانه یا مکعبی بوده اند  که در یکی از شبهای زمستان با سردترین آب ممکن

 پر   می شده اند. همچنین آب انبارها دارای دو، چهار و یا شش بادگیر و یک سقف گنبدی بر روی مخزن جهت به

گردش در آوردن جریان هوا در فضای درونی خود بوده‌اند . امروزه استفاده از آب انبارها به دلیل مسائل بهداشتی

 تقریباً به طور کامل در ایران منسوخ شده است.

 شماتیک آب انبار و

چگونگی عملکرد آن

 

 

1-3- فرایند خنک سازی آب در آب انبارها

مخزن آب انبارها را از طریق کانالهایی به طول چندین کیلومتر در یکی از سردترین شبهای زمستان آب سرد

پر می نمایند. اغلب کانالها رو باز بوده تا آب از طریق سرمایش تبخیری و انتقال حرارت تشعشعی با آسمان

خنک شده بطوری که دمای آن تا نزدیکی نقطه انجماد کاهش می یابد . در تابستان آب درونی مخزن به صورت

لایه های حرارتی درآمده بطوری که دمای سطح آب با توجه به تبادل حرارت تشعشعی با سقف گنبدی همان دمای

 محیط داخل آب انبار می باشد و درجه حرارت آب نزدیک به کف تقریباً همان دمای آبی است که مخزن

در زمستان با آن پر شده است.
            علت لایه بندی حرارتی آب درون مخزن این است که وقتی جریان هوای محیط بیرون از طریق کانالهای ورودی

 بادگیر به فضای درونی آب انبار وارد می شود ، با برخورد به سطح آب مخزن باعث تبخیر آن شده که در اثر

 این فرایند لایه سطحی آب ، گرمای خود را از دست می‌دهد و جای خود را با چند لایه گرمتر و زیرین

 خود به علت جرم مخصوص بیشتر عوض می نماید . شیر برداشت آب از مخزن در پایین ترین نقطه

 آن قرار داده می شود به نحوی که هیچ گونه اغتشاشی در طبقه بندی حرارتی موجود ایجاد نشود و لایه بندی

 حرارتی حفظ گردد.

2-3- بررسی و مقایسه نتایج تجربی و تئوری

بها دری و حقیقت (1988) با تحقیقات و مطالعاتی که در مورد آب انبارها انجام داده اند و با توجه به فرضیاتی که

در نظر گرفته اند با حل عددی موفق به ارائه نمودار نشان داده شده در شکل  شده اند که این نمودار دمای آب در پایین

 ترین و بالاترین لایه آب مخزن برای کلیه ماههای سال با توجه به دمای متوسط روزانه و نوع خاک پیرامون آب انبار

را نشان می دهد دمای آب در کف مخزن برای خاک رسی خشک

دمای آب در کف مخزن برای خاک شنی خشک

دمای آب در بالای مخزن برای خاک رسی خشک

دمای آب در بالای مخزن برای خاک شنی خشک

 دمای آب درمخزن برای خاک رسی خشک،وو برای خاک شنی خشک،و  با دمای آببرای سال اول

 بر روی یکی از آب انبارهای شهر یزد که دارای چهار بادگیر چهار وجهی ، یک سقف گنبدی و مخزنی استوانه ای شکل،

که به ارتفاع و قطر قاعده یکسان به طول 10mمی‌باشد اندازه‌گیریهایی انجام شده است، آب مخـزن

 ایـن آب انبـار از فاصـله‌ای در حدود 30 کیلومتر، توسـط کـانـالی کـه در طول مسیـر به

 دو صـورت رو بـاز و پـوشیده مـی‌باشد تأمـین
می‌شده است . در حال حاضر برای جلوگیری از ترکیدن مخزن ، آب آن توسط چاه آبی که در نزدیکی این آب انبار

 واقع شده تأمین می‌شود. برای دو ماه جولای (تیرماه ) و آگوست (مرداد ماه) سال2001  که گرمترین ماههای سال

 در ایران می باشند ، به طور متوسط دمای آب در کف مخزن به ترتیب 13.2 و 14.2 درجه سانتیگراد

و دمای متوسط محیط و تقریباً دمای سطح آب به ترتیب 41 و 39 درجه سانتیگراد می باشد. با توجه به نتایج حاصل

 از حل عددی و اندازه گیریهای تجربی ، می توان به این نکته اشاره نمود که دمای آب مخزن تابعی از حجم مخزن ،

 دمای آب اولیه وارد شده به مخزن ، نوع خاک و مقدار رطوبت آن می‌باشد.

   

واین هم عکس هایی متعلق به اب انبار حاج علیرضا واقع در محله پایین ده اباد میبدکه از نوع اب انبارهای شیر میباشد سه بادگیر به همراه گنبدی بسیار زیبا دارد

 

 

     

 

       

 

       

 

       

 

        

 

       

 


به قول خودشان: منطقـــۀ فرهنگـــی ابوظبــــی
فرانک گری، زاها حدید، ژان نوول و تادائو آندو چگونه ممکن است آرزوهای خود را در جزیرۀ سعادت ببینند؟



استاد کارهای معماری و هنر با هم در عملیات خوشبینانه- بدبینانه¬ای همراه شده¬اند که اخیراًبه صورت پلان¬های چند میلیاردی برای سایت 271 هکتاری به عنوان منطقۀ فرهنگی ابوظبی، پایتخت امارات متحدۀ عربی اعلام شده است. در سال 2004، ادارۀ گردشگری ابوظبی ((گنسلر)) را مأمور طراحی نقشه¬ای برای جزیرۀ سعادت در جزیره¬ای طبیعی به مساحت حدود 27 کیلومترمربع نمود. طرحی در سطح جهانی و با معیارهای زیست محیطی و با مقاصد توریستی. قسمت مرکزی را اسکیدمور، اوینگ و مریل (SOM) طراحی و برای سال 2012 برنامه¬ریزی نموده¬اند. دیگر بخش¬هایی که برای سال 2018 برنامه¬ریزی شده¬اند عبارتند از: 29 هتل، اسکله، تسهیلات تفریحی و کشوری، زمین-های گلف و مسکن برای حدود 150 هزار نفر. در 31 ژانویۀ 2007، شرکت توسعۀ ابوظبی برنامه¬های خود را برای منطقۀ فرهنگی ابوظبی اعلام نمود. طراحی چهار بنای اصلی را این¬ها بر عهده خواهند داشت: موزۀ گوگنهایم ابوظبی توسط فرانک گری، مرکز هنرهای نمایشی توسط زاها حدید، موزۀ هنرهای کلاسیک توسط ژان نوول، موزۀ دریایی توسط تادائو آندو. دیگر چهره¬های جهانی که در این برنامه حضور خواهند داشت عبارتند از: خالد النجار از امارات، یوری آواکمف از روسیه، گرگ لین و هانی رشید از آمریکا، دیوید آجایه از انگلستان، پی¬ژو از چین و سئوسانگ از کره. ترجیحاً به بررسی کارهای برجستۀ چهار ستارۀ معماری و طراحی آن¬ها می¬پردازیم:
فرانک گری: موزۀ گوگنهایم ابوظبی
زاها حدید: مرکز هنرهای نمایشی
مطالعات تحلیلی سیستم¬های سازمانی و رشد در جهان طبیعی، منجر به رسیدن به مجموعه¬ای از جانمایی و توپولوژی¬هایی گشت که زبان متمایزی را در طراحی مرکز هنرهای نمایشی به¬وجود آوردند. این متن¬ها و طراحی¬های طبیعی، بوسیلۀ انرژیی که تأ مین کنندۀ سیستم¬های همجوار است و کاهش ثانویۀ انرژی که به علت گسترش سازماندهی ساختار می¬باشد، شکل می¬پذیرد. انرژی مرکز هنرهای نمایشی نمادی از حرکت حاکم بر کالبد شهری در معابر سرپوشیدۀ پیاده و گردشگاه مشرف به دریای منطقۀ فرهنگی است،_دو جزء اولیۀ متقاطع سایت، منشعب کردن الگوریتم و رشد_ روندهای شبیه¬سازی است که در بازنمایی گسترش فضایی استفاده می¬گردد و در مجموعۀ هندسی پایه قرار می¬گیرد، سپس دیاگرام¬ها برنامه¬ریزی شده و تفسیرات معماری در یک سری از دوره¬های متوالی به آن اضافه می¬شود. در این ترکیبات ابتدائی، تحلیل زیستی از دیاگرام¬های تجریدی به طراحی معماری تغییر شکل می-دهد. محورهای مرکزی منطقۀ فرهنگی ابوظبی، معبر راهرو مانندی است که از موزۀ طبیعی شیخ زاید تا دریا ادامه دارد. این محورهای مرکزی و تقابل عمل آن¬ها با گردشگاه مشرف به دریا، در جایی که جزیره شکل می¬گیرد، مجزا می¬شود، کالبدهای داخل شاخص و ساختار فضاهای اصلی این مرکز معنا می¬یابد، یک انشعاب هندسی به¬وجود می¬آورد. دیاگرام فعل و انفعالات مسیرها، یک سیستم سازماندهی اولیه برای بنا و حرکتی از یک طرح عمومی به سمت ساختار آتی طرح را به¬طور کامل و صحیح میسر می¬سازد. فرم تندیس گونۀ مرکز هنرهای نمایشی از حرکات خطوط پدیدار می¬شود، بتدریج به درون جزئی رشد یابنده گسترش می¬یابدکه مانند شبکه¬ای از شاخه¬ها و انشعابات متوالی است. بادهای وزنده در اطراف سایت، بر پیچیدگی معماری می¬افزاید. بناهایی که در ارتفاع و عمق هستند و در کالبد خود دارای

ژان نوول: موزۀ هنرهای کلاسیک

علاقه¬مندی به کارهای نمایشگاهی و مصنوعات گذشته، موزۀ هنرهای کلاسیک را مقید می¬سازد تا آینده را با گذشته پیوند دهد و آن¬ها را با هم مأنوس سازد، نتیجه¬ای طبیعی که از روح مکان بدست می¬آید. جزیره منظری سخت و خشن را عرضه می¬دارد، هنگامی که با جزایر کوچک برخورد می¬کند به اعتدال می¬رسد، تصویر برجسته و قابل توجهی از خشکی و بی¬روحی زمین در مقابل سیالیت آب. این¬ها تصوراتی مانند شهرهای ناشناخته¬ای که در زیر شن¬ها به خاک سپرده¬ شده¬اند ویا در اعماق آب غرق گشته¬اند را بر می¬انگیزد. این تفکرات رویایی با یک پلان ساده که زمینه¬ای از باستان شناسی دارد ادغام می¬شود و یک شهر کوچک را دوباره زنده می¬سازد، دسته¬ای از بناها با پله¬های کوتاه که در آن با فراغت و به آهستگی می¬توان گردش نمود. این شهر کوچک نیازمند اقلیم کوچک خود (خرد اقلیم) است تا به بازدیدکنندگان احساس ورود به جهانی متفاوت را القاء نماید. بنا با یک گنبد بزرگ پوشیده شده است، فرمی که در تمامی تمدن¬ها وجود دارد. گنبد با الگویی متفاوت در هم تنیده شده و از درون دارای سقفی نیمه شفاف است که باعث می¬شود نوری سحر انگیز در فضا پراکنده شود، همان چیزی که در سنت معماری عربی رواج دارد. آب در اینجا نقش تعیین کننده¬ای را داراست، تمامی قسمت¬های بنا در آب بازتاب می¬یابند، همچنین روح و زیبایی بنا در آب به نمایش گزارده می¬شود و در این خلاقیت کمک کوچکی هم از باد گرفته شده است برای اینکه خرد اقلیم بهتری داشته باشد و آسایش بیشتری را فراهم آورد. فضای سبز و منظره¬سازی مانند جهان کوچکی است که در شرایط متفاوت این ناحیه یافت می¬شود، رسیدن از یک واحه به یک توده شن، رسیدن از یک برکه به مجمع الجزایر؛ هر لایه به تنهایی استقرار و شخصیت خاص خود را در جزیره¬ای که بین جزایر دیگر قرار گرفته است آشکار می¬کند.


تادائو آندو: موزۀ دریایی
طبیعت ابوظبی، منظر و سنت دریانوردی الهام بخش ایدۀ معماری در موزۀ دریایی است. این معماری زیبا با یک فضای منحصر بفرد، حجم ساده¬ای است که از نیرو و سیالیت باد ابوظبی شکل گرفته است وبه نوعی پیکره¬ای است که باد آن را تراشیده است. توده¬ای مجرد، توقفگاهی تنها، همچون دروازه¬ای که از محوطۀ پهناور آبی بالا آمده است، فضایی که رویارویی میان دو جزء مهم منظر شهر فرهنگی را معنا می¬بخشد، صحرا و دریا. با این سطح بازتاب¬گر، محوطۀ آبی به¬طور بصری، سایت و دریا را در هم ادغام می¬کند و جنبۀ دریایی موزه را قوت می¬بخشد. داخل بنا شبیه به کشتی است، رمپ¬ها، عرشه¬ها و سطوح معلق، بازدیدکنندگان را به¬طور سیال به نمایشگاه هدایت می¬کنند و صدای آن¬ها در موزه طنین می¬افکند و تجربه¬ای از گالری¬های پویا به دست می¬آید.
نحوۀ برخورد و رویکرد در طراحی موزۀ ابوظبی، امکان آن را می¬دهد تا به مسائلی در بنا رسیدگی شود که در آمریکا و اروپا میسر نیست. این مسأله از شروع کار تا رسیدن به خلاقیت و نوآوری به وضوح دیده می¬شود و در گفتگو-های من با "تام کرنز" مدیر گوگنهایم بیان کردیم که چگونه خلاقیت صورت می¬پذیرد. ما برای ساخت یک موزۀ هنرهای معاصر در مکانی مثل ابوظبی، ایده و فرضیه¬ای از قبل نداشتیم. منظر، فرصت و نیازمندی¬ها برای ساختن هر چیزی که مردمان جهان بخواهند به دیدن آن بیایند و منابعی که انجام رساندن هدف را ممکن سازد، خط سیرهایی بودند که مختص این پروژه بوده است و در هیچ جای دیگر امکان وقوع ندارد. سایتی که حقیقتاً در درون آب واقع شده و یا از چهار طرف در آب محصور است، منظر زیبایی از صحرا و دریا و کیفیت نور مکان، باعث خطور افکار بسیاری در ذهن می-شود. ما با سازماندهی پلان¬های مقدماتی کار خود را شروع کردیم. هستۀ مرکزی گالری¬ها به شکل یک حیاط ترسیم شد. گالری¬ها در ارتفاعات و اندازه¬های متفاوت بر روی هم قرار گرفتند تا چهار طبقه را به وجود آورند. در بسیاری از قسمت¬های گالری¬های هنرهای معاصر، تهویۀ هوا بطور کامل از روزنه¬های سقفی ممکن خواهد بود و سیستم نور مصنوعی استفاده خواهد شد. حلقۀ بعدی گالری¬ها هسته را احاطه خواهد کرد، در خارج از مرکز، گالری¬های بزرگ با شکل¬های متنوع و ساختاری ساده¬تر قرار خواهند گرفت. حلقۀ سوم گالری¬های بزرگ کاملاً ساخته نخواهد شد و بیشتر شبیه فضاهای صنعتی سرد و نمناک، با نورپردازی و سیتم¬های اکسپوز خواهد بود. این گالری¬ها خانه¬هایی برای زایش هنر معاصر در مقیاسی نوین خواهند شد، هنری که می¬خواهد به وجود بیاید، شاید تحقق چنین چیزی که در این سایت و با این مقیاس ساخته می¬شود در هیچ یک از موزه¬های جهان امکان پذیر نباشد.این ایده با دیداری که تام کرنز از استودیوهای هنرمندان در فضاهای صنعتی بزرگ داشته پایه¬گذاری شده است. آن¬ها می¬توانستند کارهایی را انجام دهند که در فضاهایی مانند موزه¬های معمول، برای ما قابل تصور نبود. در انتها گروه و دسته¬ای از گالری¬ها طراحی شدند که این امکان را می¬دادند تا حد شگرفی از انعطاف پذیری در سازماندهی به¬وجود آید و در نتیجه جلوه¬های متنوعی به نمایش گذاشته شود. ارتفاعات، اشکال و خصوصیات متفاوت گالری¬ها چیزهایی هستند که در ادامۀ پیشرفت طراحی ، مطالعه ، بازنگری و تصحیح شدند. ما با مشاوران خود در حال کاوش بوده¬ایم، Trans Solar روشی برای سرد کردن فضاهای خارجی است که ریشه در نظریه¬های کهن و خیمه¬های مخروطی سرخپوستان دارد. این مسأله منجر به شکل گیری مجراهای مخروطی شد که به عنوان جزء کانونی و سازندۀ فضاهای خارجی در گالری¬ها بودند. در این شرایط، قالب¬های مخروطی به عنوان ورودی¬های غرفه¬ها استفاده می¬شوند که عبارتند از:ورودی اصلی موزه، یک ورودی قایق مانند به موزه و یک مسیر پیاده به سمت منظر صحرا. استفاده از سیستم تهویۀ طبیعی از گذشتگان، تاریخ پیشینیان و نحوۀ استفادۀ آن¬ها الهام گرفته است. دیواره¬های آبی در حیاط اصلی و سایر اجزائی که در حیطۀ معماری پایدار قرار می¬گیرند، هدف ما برای ساخت نمونه و سرمشقی برای بناهایی که دارایی کارایی انرژی بالایی هستند را می¬سازد.دیواره¬های خارجی بنا در حال حاضر با سنگ¬هایی که دارای رنگ و بافت متنوعی برای نشان دادن یک غرفۀ خاص در موزه می¬باشد، تصور می¬شود.این موزه، خانۀ هنرهای معاصر جهان خواهد بود نه فقط هنر غرب و در پیشرفت¬های آتی طرح لازم خواهد شدکه هویت معماری و هنر به نمایش گزارده شود. دو گالری هنر دوسالانه نیز اضافه خواهد شد و در نزدیکی بنای اصلی قرار خواهد گرفت و مقدمه¬ای بر ساخت گالری دوسالانۀ اصلی در همین پروژه خواهد بود. این بناها به فرم ورودی¬های حیاط گونه¬ای از مسیر¬های حمل ونقل به جزیرۀ سعادت خواهند گشت.
نقطه¬های اوج چندگانه در فضاهای اجرایی می¬باشند، ساختاری ارتجاعی مانند میوه¬ها در یک درخت انگور را دارند و نمای آنها به سمت غرب و نزدیک به آب است. ارتفاع بنا به 62 متر می¬رسد و قسمتی از مجموع خمیدگی¬ ساختار از موزۀ دریایی شروع شده و به جنوب موزۀ گوگنهایم ابوظبی در انتهای شمالی سایت می¬رسد. با اینکه مرکز حجم در لبۀ آبی قرار دارد، مرکز هنرهای نمایشی با قرار گرفتن در مرکز محورها اعتبار بیشتری می¬یابد. این ترتیب، بلوک ماتریس گونه در Arterial Road (جادۀ شریانی) را جدا می¬کند و نماهایی به سمت دریا و خط آسمان ابوظبی جلوه¬گر می¬شود. تالار کنسرت بالای چهار تأتر کوچک قرار گرفته است و اجازه می¬دهد که نور روز به درون نفوذ کند و جلوه¬های مهیجی از دریا و خط آسمان شهر از پنجرۀ عظیم آن دیده شود. سرسراهای محلی هر یک از تأترها بازدیدکنندگان را به سمت دریا هدایت می¬کنند تا با یک دید ثابت با محیط اطرافشان ارتباط برقرار بکنند. در قسمت شمالی بنا رستورانی با یک تراس بزرگ و سقفی سایه¬انداز قرار داردکه مرکز کنفرانس مجاور در بالای تأتر را در دسترس قرار می-دهد. قسمت آموزشی هنرهای نمایشی در بالای تأتر تجربی و در قسمت جنوبی قرار دارد، در همان حال در قسمت انتهای غربی این تندیس که به تردد پیاده در بعضی مناطق یاری می¬رساند، پلی مرکز هنرهای نمایشی را به ناحیۀ مرکزی پیوند می¬دهد
لنچ¬ها (کشتی¬های یک دکلی عربی) بر فراز فضای خالی(Void) در داخل بنا، معلق قرار گرفته¬اند و به خلق یک تجربۀ بصری قوی بوسیلۀ بازگویی موضوعات پی در پی و معماری موزه به عنوان یک تمامیت، کمک می¬نمایند. در زیرزمین، فضای ثانویه¬ای با یک سرسرای پذیرش و یک آکواریوم بزرگ وجود دارد. لنچ¬های سنتی بر فراز آکواریوم معلق بوده و از زوایای مختلفی قابل دیدن هستند. برای تأکید بر سادگی اما در قالبی قدرتمند، منظر اطراف بنا به صورت شبکه سازماندهی شده است. خطوطی از درختان، جلوخان سایت را تشکیل می¬دهند و واحه¬ای همانند یک مرز و حریم را ایجاد می¬کنند و این امکان را به بازدید کنندگان می¬دهند که به آهستگی از میان شهری پویا گذر نموده، به سکون برسند و با تفکری عمیق فضاهای موزه را ادراک نمایند. ایدۀ حجمی ساده با فضای منحصر بفرد حکاکی شده، هدف دارد در یک اشاره و حرکت موزه¬ای را که به تنهایی سرگذشت و ماجرای معماری را می¬سازد، خلق نماید.

منبع: http://eventspace.persianblog.com

طرح های خیال‌انگیز زاهاحدید برای باکو
تخیل توانایی انسان در تولید فرم،تصویر و ایده است؛ تخیل دامنه‌ای وسیع دارد و وظیفه آن شکستن قالب‌های موجود و البته بر هم زدن عادت یکی از تکنیکهای تخیل است.
امروزه با استفاده از نرم افزارهای قدرتمند و تکنیک های شبیه سازی،ابعاد تصور انسان گسترش یافته به طوری که قدرت تخیل انسان به خلق و ابداع فرم هایی دست یافته است که تصور آنها بدون ابزار کامپیوتر غیر ممکن است.نتیجه این عمل ایجاد و شکل گیری فضاها در مقیاس بزرگ است که اکثر معماران از آن بهره می گیرند.دنیای دیجیتال کامپیوتر ابزار بسیار قدرتمندی برای به تصویر کشیدن تخیلات انسان گشته است. بهره گیری معماران از این امکان موجب خلق فضاهایی شده است که پیشتر غیر قابل تصور بود.
یکی از معمارانی که از این امکان بهره جست ظه حدید بود.ظه حدید با کمک پاتریک شوماخر که در پشت صحنه طرح های معماری او قرار دارد ،توانست در چند سال اخیربا استفاده از این ابزار قدرتمند تخیلات خود را به تصویر کشیده و عرصه را بر دیگر معماران تنگ کند.
شاید بتوان ظه حدید را یکی از معماران بزرگ طرح های رویایی نامید . خطوط دینامیکی این معمار بزرگ در اکثر مسابقات معماری سالهای اخیر جنجالی و خبر ساز بوده است.پیشتر طرح های این معمار بزرگ فقط بر روی کاغذ نقش می بست اما امروزه کشف قابلیتهای مصالح موجود و تکنولوژی ساخت مصالح جدید این امکان را به وجود آورده که طرح های تخیلی خود را به واقعیت تبدیل کند. بعضی از معماران معتقدند که قرار گرفتن در فضای طرح های او بیننده را هیپنوتیزم می کند و حسی متفاوت با سایر فضاها به وجود می آورد.
10سپتامبر2007 شهر باکو پایتخت کشور آذربایجان میزبان این معمار بزرگ بود. خطوط دینامیکی این معمار بزرگ قرار است در طرح مجتمع فرهنگی این شهر در زمینی به مساحت 30 هکتار خودنمایی کند.
مرکز فرهنگی حیدر علی اف که دستور ساخت آن در روزهای پایانی سال 2006 توسط رئیس جمهور این کشور صادر شد، شامل موزه ،کتابخانه،سالن کنفرانس و مراکز پژوهشی است که میزبان همایشها و نمایشگاههای فرهنگی در سطح بین المللی خواهد بود.
نکته اصلی این طرح که در اکثر کارهای ظه حدید در چند سال اخیر مشاهده می شود یکپارچگی و وحدتی است که در طرح مشاهده می شود و دارای تنوع و دید پرسپکتیو متفاوت است.حجم در حالت کلی پوسته یکپارچه ای است که در تمامی ابعاد به حرکت در آمده و تعریف فضا می کند . سالن کنفرانس این مجموعه با ظرفیت 1280 نفر با حرکت نرم و پیچشی این پوسته شکل گرفته است.
این اولین باریست که یک طرح با این ابعاد بزرگ و سرمایه گذاری کلان و با این فرم در شهر باکو ساخته خواهد شد . با توجه به سابقه تاریخی کشور آذربایجان در زمینه موسیقی ،تاتر،اپرا و... و با توجه به اینکه در 2 سال اخیر از رشد اقتصادی بالایی برخوردار بوده ،این کشور در صدد سرمایه گذاری برای معرفی تاریخ و هنر خود به جهانیان بوده است . بدین جهت انجام پروژه های وسیع و در مقیاس بزرگ و بهره گیری از شرکت های مطرح و صاحب نام را در فصل کاری خود قرار داده است .
هدف از ساخت این پروژه بنا به گفته الهام علیف معرفی تاریخ و هنر این کشور به جهانیان است و قرار است همایشها و نمایشگاههایی در سطح وسیع و بین المللی در آن برگزار شود.

   

 

  

 

زاها حدید، معمار ساختار شکن

این معمار عرب در آثار به جا گذاشته از خود ضمن رعایت اصول زیبایی‌شناسی، شرایط محل و مقتضیات شهر را هم در نظر می‌گیرد
«زاها حدید»، معمار زن معاصر، از جمله معماران پیشرو در عرصه معماری است. شهرت وی به خاطر طراحی‌های عمیق و پرمحتوا، طرح‌هایی که القاکننده اندیشه‌ها و تفکرات نو و در بسیاری موارد رویکرد ساختارشکن دارند، است.
وی همچنان به تغییر مرزهای تعریف شده در معماری و شهرسازی پرداخته، به همین علت جزو معماران ساختارشکن به شمار می‌رود.
این معمار عرب در آثار به جا گذاشته از خود ضمن رعایت اصول زیبایی‌شناسی، شرایط محل و مقتضیات شهر را هم در نظر می‌گیرد. وی همزمان با کار طراحی و اجرا همراه به تحقیق، تدریس و تمرین در حوزه معماری و شهرسازی مشغول است.
حدید در بغداد _ عراق_ متولد شد و تحصیلات خود را در انجمن معماری لندن به پایان رساند.
وی سال‌ها در دانشگاه «هاروارد» و «پل» در آمریکا به تدریس مشغول بود. وی در حال حاضر در دانشگاه هنرهای تزیینی وین _ اتریش_ به عنوان استاد مشغول به کار است.
حدید همچنین در سال 2002 عضو افتخاری آکادمی ادب و هنر آمریکا، عضو موسسه معماری آمریکا و رییس «بریتیش امپایر» شد.
این معمار زن عرب از سال 1982 تا 2004 موفق به دریافت هجده جایزه برتر معماری از موسسه‌های معماری سراسر دنیا شده است.
طراحی و نقاشی‌های حدید هم از سال 1983 تا 2003 به صورت نمایشگاه‌های طراحی در دنیا برگزار شد.
مانند نمایشگاهی که در انجمن لندن و در سال 1983، موزه گوگنهایم نیویورک آمریکا در سال 1988، دانشگاه هاروارد _ آمریکا در سال 1995، «گراند سنترال استیشن» نیویورک آمریکا در سال 1995، سنفرانسیسکو آمریکا در سال‌های 98 _ 1997، موزه بین‌المللی واشنگتن _ آمریکا در سال (2002) و در نمایشگاه ماک در وین اتریش در سال 2003 برگزار شد.
از پروژه‌هایی که وی در سال‌های اخیر در دست داشته و از اهمیت بالایی برخوردار است می‌توان به پروژه‌ خانه‌سازی «آی _ بی _ ای بلاک 2» در برلین آلمان (1993)، «مایندزون» در گرینویچ انگلستان (1999)، «ایستگاه تراموا» و «پارکینگ خودروها» در استراسبورگ فرانسه (2001)، «پیست و سکوی پرش اسکی» در اینسبراک اتریس (2002) ، مرکز نمایش هنرهای معاصر سینسیناتی آمریکا (2003) و طراحی کارخانه بی.ام.و در لایپزیک آلمان اشاره کرد.
آثار «حدید» به طور گسترده به شکل نشریات ادواری و رساله به جا مانده است نمونه‌های آن شامل: «زاها حدید: سیاره معماری 2» سال 1983، «فایل‌های ای‌ای» سال 1986، «زاها حدید: سازه‌ها و پروژه‌های کامل شده» سال 1998، «تصاویر معماری زاها حدید توسط هلن بینت» سال 2000 و «معماری زاها حدید» سال 2003 هستند.
البته جرایدی چون روزنامه نیویورک تایمز در ژوئن 2002 و 2003، فانینشال تایمز در ژوئن 2002 و 2003، ایندی پندنت در ژوئن 2002، مجله تایم در اکتبر 2002 و ژوئن 2003 و در هفته‌نامه نیوزویک در می 2003 به زاها حدید و آثار وی پرداخته اند

 

 

 

 

 

 

رنزو پیانو Renzo Piano

رنزو پیانو در سال 1937 در جنوآ، ایتالیا در خانواده ای معمار به دنیا آمد تحصیلات خود را در پلی‌تکنیک میلان انجام داد. هنگامی که دانشجوی معماری در دانشگاه پلی تکنیک معماری میلان بود مرتب از پروژه های ساختمانی پدرش بازدید می کرد که این بازدید ها تجربه های علمی و کارآمدی را برای او به ارمغان آورد. پدر، چهار عمو و برادرش همه پیمانکار ساختمانی بودند.

دفتر فنی و کارگاه رنزو پیانو در سال 1980 در پاریس و جنوآ ایتالیا شکل گرفت و اکنون حدود 100 مهندس، معمار و متخصصین دیگر در قسمتهای مختلف شرکت مشغول به کار هستند که همگی معتقد به ساخت ساختمانهای کارآمد و آزمودن ایده هایی هستند که منعکس کننده ایده های رنزوپیانو است.
در حالی که کارهای او آمیخته با تکنولوژی روز معماری می باشد ولی ریشه و اصل کارها به طور واضح نمایانگر فلسفه و سنت ملی کلاسیک ایتالیا است.
از آثار بزرگ این معمار مشهور ایتالیایی می توان به موارد زیر اشاره کرد:
• ساختمان تاسیسات شرکت اتومبیل سازی فیات FIAT در شهر تورینو ایتالیا
• استادیوم فوتبال شهر باری ایتالیا
• مرکز فرهنگ و هنر جرج پمپیدو (Centre Pompidou) در پاریس
• فرودگاه شهر Osaka ژاپن
• Potsdamer Platz پوتز دامر پلاتز در شهر برلین آلمان
• مجموعه برج های سیدنی استرالیا
• ساختمان مرکز علم و تکنولوژی ملی هلند در شهر آمستردام
• ساختمان آکادمی علوم ایالت سانفرانسیکو آمریکا
• مجتمع ورزشی راوانا
• ایستگاه مترو جنوا
• پایانه مسافربری کانسای
• مرکز طراحی مرسدس بنز در اشتوتگارت
• و..

سر لرد نورمن فاستر

سر لرد نورمن فاستر در سال 1935 در منچستر انگلیس در خانواده ای فقیر به دنیا آمد شاید به آن زمان میان بچه های متولد شده در پایین شهر منچستر اتقاقی زیاد بزرگ نیافتاده بود پسری باموهایی مشکی به دنیا آمده بود اما امروز نورمن فاستر بزرگترین معمار بریتانیا ست او حتی چهره سیاسی و اجتماعی بسیار خوبی در بین احزاب سیاسی و اجتماعی دارد . از دلایل موفقیت او میتوان بهره بردن او از چشمانی مکانیکی و رویایی بی حد وحصر و بی پایان را می توان بر شمرد . امروز همان پسری که در که در منطقه فقیر نشین منچستر به دنیا آمده بود مردی شده با مقیاسی جهانی مردی که همه او را به شکوه و عظمت در خاطر جای دادند درست مانند ساختمانهایش .
در سن 21 سالگی او بورس تحصیلی را در معتبر ترین مدرسه معماری جهان مدرسه معماری یل(Yale University) به خود اختصاص داد تا با رفتن به سرزمین آمال سپید ایالات متحده گام در راهی نهد که آینده ان روشن بود مدرسه معماری یل جایی بود که بیشترین تاثیر را در دیدگاه نورمن گذاشت البته مدرسه ای که شاید چندان خاطرات خوشی را مرد طلایی ریبیا (RIBIA ) امروز در خاطر نداشته باشد . نورمن جوان منچستری در یل بود که با ریچارد راجرز فلورانسی آشنا شد او به همراه ودی و سوزی گروهی را در یل درست کردند به نام گروه 4 . گروهی از جوانانی که در ان زمان این گروه عمده کارشان پیرامون مدرنیته ای بود که پنجه در معماری آن زمان افکنده بود می گذشت . بعد ها نورمن با وندی ازدواج کرد و ریچارد با سوزی این گروه کوچک تا سال 1967 در لندن که دفتر معماری فاستر و همکاران راه افتاد به بقای خود ادامه داد . تاسیس این دفتر را باید پایان کار گروه 4 دانست چون دیری نگذشت که اختلافات بالا گرفت نورمن با وندی نمی ساخت و بعد هم راجرز با سوزی و این چنین پایان زندگی زنا شویی آنها فرا رسید از گروه 4 نفره نرمن و ریچارد ماندند و کار کردند به طوری که هم نورمن فاستر و هم ریچاردد راجرز در معماری هایتک خبره و ماهر شدند . راجرز در سال 1970دفتر معماری با نام خودش را تاسیس کرد تا مستقل شود و در اولین پروژه مهمش با معمار ایتالیایی رنزو (رتزو) پیانو ژرژپمپیدیو را ساخت .
نورمن در بعد ها با النا اوچوا ازدواج کرد . و در سال 1983 مدال صلای RIBIAرا دریافت کرد و در سال 1990 به خاطر ساختن the Willis Faber Dumas building مدال Trustees را در یافت کرد و به عنوان knighted (قهرمانی) دست یافت و چهار سال بعد پا را فراتر نهاد و مدال طلای انجمن معماران ایالات متحده را دریافت کرد . همان مدالی که عالیجناب سیاه پوش دنیل لیبسکیند هنوز آن را فتح نکرده . و 9 سال بعد در 7 ژوئن سال 1999 به بالا ترین درجه معماری خود دست یافت و توانست جایزه Pritzer Architecture Prize. را دریافت کند .( این جایزه ی نوبل در معماری است ) و 5 روز بعد در روز چشن تولدش او در بریتانیا به مقام اعیانی و اشرافی لرد دست یافت . شرکت سر لرد نرمن فاستر امروز در لندن – برلین – سنگاپور با بیش از 800 نفر کارمند مشغول به ادامه فعالیت است .
مختصری در باره زیر شاخه های معماری هایتک:
- معماری اکوتک
- معماری روبوتک

معماری اکوتک Eco Tech
رویکرد به زیست و اکولوژی یکی از گرایش های عمده معماران های تک است . این معماران طلایه دار استفاده از عوامل اقلیمی و محیط زیست در ساختمان هستند . " سازگاری با محیط زیست " است .
امروزه استفاده کردن از انرژی و صرفه جویی کردن یکی از دغدغه های مسائل جهانی است و برای همین منظور اجرای استانداردها و معیارهای دائمی صرفه جویی در انرژی ، تعیین و کنترل دقیق مصرف انرژی در ساختمان ، امری حیاتی به نظر می رسد . این معماری در اصل مفهوم معماری هماهنگ با طبیعت است .
از اصولی که در اکثریت کارهای ارائه شده در اکوتک به نظر می رسد ، می توان موارد زیر را بیان کرد :
تهویه طبیعی با امکان جریان هوا از سقف ، تهویه مطبوع از طریق پالایش شبانه و دمیدن هوا از زیر کف ، کنترل نور و نظایر اینها ، استفاده کردن از منابع طبیعی زیر زمینی ، استفاده کردن از انرژی منابع طبیعی همچون گرما ، نور خورشید ، باد ، انرژی گرمایی ، آب باران .
نورمن فاستر یکی از معروفترین معماران سبک اکوتک است . طرح وی برای بازسازی راشیتاگ ، پارلمان جدید آلمان در برلن در سال 1993 به عنوان برنده اول اعلام شد . فاستر در طرح خود یک شیشه ای به جای گنبد تخریب شده پارلمان ، در جنگ جهانی دوم ، در نظر گرفت . این گنبد از چند نظر جالب توجه بود : نخست آنکه در داخل گنبد دو رامپ مارپیچ قرار دارد که به سکوی فوقانی جهت تماشای مناظر اطراف ختم می شود و لذا مردم به صورت سمبلیک بر بالای سر نمایندگان خود صعود می کنند . در هنگام شب گنبد از طریق تالار مجلس روشن می شود و به صورت گنبدی نورانی می درخشد ، که نشانه ای از قدرت و توانایی پروسه مکراتیک در آلمان فدرال است . از نظر اقلیمی در تابستان تهویه طبیعی تالار نمایندگان از طریق گنبد شیشه ای صورت می گیرد و در زمستان هموای گرم تهویه شده از طریق گنبد شیشه ای باز یافت و مجددا مورد استفاده قرار می گیرد و بالاخره آیینه های وسط گنبد روشنایی طبیعی و تصویر مردم ( خاستگاه قدرت ) را به تالار نمایندگان منعکس می کند.
از موارد دیگر می توان ، پنجره های هوشمند جهت تهویه هوا ، استفاده از سوخت تجزیه شونده بیوگاز جهت تولید برق بدون آلودگی ، حرارت تولید شده در یک مخزن طبیعی آب گرم در زیر ساختمان ، آب سرد لایه های زیر زمینی جهت تامین سرمایش ساختمان ، را نام برد .
معماری روبوتک Robo Tech
معماری روبوت و تکنولوژی ، استفاده از سازه های هوشمند ، دستگاههای حس گر ، این دستگاهها تغییرات محیطی را احساس کرده و مانند بدن به آن انعکاس می دهند . طراحی خلبانان اتوماتیک با شرایط ایده آل داخل هواپیما .
غرفه آب تازه در هلند ، 1997 م . معماران : گروه معماری NOX
این موزه به صورت موزه آب شور Salt Water و آب شیرین Fresh Water طراحی شده است سرکش از شکنندگی و کشسانی بدن انسان ، بتن ، فلز و انفعالات الکترونیکی و همچنین آب . طرح ، در هم ریزی کامل جسم ، محیط و فن آوری را نشان می دهد و برمبنای ترکیب علوم کامپیوتری و معماری پایه ریزی شده است . شکل ساختمان از منحرف ساختن 14 بیضی به طول 65 متر به حالت معلق ، حاصل شده است . در داخل بنا قدم زدن همچون افتادن است . کف سطوح افقی نیست و هیچ رجعتی هم به افق در آن به چشم نمی خورد .
حس گر ( سنسور ) های بکار رفته به شیوه ای فعل و انفعالی به عکس العمل بازدید کنندگان جواب می دهند و متناسب با آنها دفرماسیون می شوند . استفاده کردن از سیستم صوتی که با ترکیب با نور و بروژکسیون های بی وقفه عمل می کند . تمام حس گرها به CD - ROM هایی وصل اند که دارای شبیه سازهای صوتی اند و می توانند صدا را دگرگون و خم کنند و یا بشکنند . خود صدا نیز می تواند تغییر مکان دهد



گذری بر معماری دیکانستراکشن




دیکانستراکشن در فارسی به ساختار زدایی ، شالوده شکنی ، واسازی ، بنیان فکنی ، ساختار شکنی و بن فکنی ترجمه شده است . شاید این کثرت اسامی به دلیل آن باشد که دیثکانستراکشن یک نگرش چند وجهی و چند معنایی به دال و مدلول و هر نوع متنی دارد .
از آنجایی که مبانی دیکانستراکشن مستقیما از فلسفه دیکانستراکشن استخراج شده و به لحاظ آشنایی نسبتا اندک معماران با فلسفه این مکتب ، برای استنباط معماری دیکانستراکشن ، ابتدا لازم است فلسفه دیکانستراکشن و مهم تر از آن ، زمینه های نظری این نحله فکری تبیین شود.
در نیمه اول قرن بیستم مهم ترین مکتبی که ادامه دهنده فلسفه مدرن محسوب می شد ، فلسفه اصالت وجود بود . ژان پل سارتر ( 1980 - 1905 ) فیلسوف فرانسوی ، پایه گذار این مکتب است . او خرد گرایی مدرن ، که توسط دکارت ، کانت و سایر بزرگان مدرن مطرح و تبیین شده بود ، را اساس فلسفه خود قرار داد . سارتر معتقد به خرد گرایی استعلایی ( Transendental Mind ) است . از نظر وی ، " فرد ماهیت خویش را شکل می دهد و نباید از این عامل در مسیر شخصیت فرد غافل ماند ... سارتر آزادی بی قید و شرط را از امکانات ذهن آدمی دانست . به نظر او آدمی آزاد است هر چه می خواهد اختیار کند و به همین جهت است که باید او را مسئول انتخاب های خود دانست . "
از نیمه دوم قرن اخیر ، فلسفه مدرن و مکتب اصالت وجود و خرد باوری از طرف مکتب جدیدی به نام مکتب ساختارگرایی مورد پرسش قرار گرفت . این مکتب در ابتدا توسط فردیناند دو سوسور ، زبان شناس سوییسی و لوی استراوس ، مردم شناس فرانسوی ، مطرح شد . ساختارگرایی واکنشی در مقابل خرد استعلایی و ذهنیت مدرن است . ساختارگراها معتقدند که عاملی مهم تر از ذهن وجود دارد که پیوسته مورد بی مهری قرار گرفته و آن ساختار زبان است . از نظر اندیشمندان ساختارگرا ، می باید ساختارهای ذهن بشری را مطالعه کنیم و این ساختارها بسیار مهم هستند . ساختار ذهن مبنایش زبان است . انسان بوسیله زبان با دنیای خارج مرتبط می شود .
اگر به عقیده دکارت همه چیز آگاهانه شکل می گیرد ، به نظر استراوس ، ساختارهای فرهنگ ، اساطیر و اجتماع آگاهانه نیست ، همه آنها در ساحت ناخود آگاه شکل می گیرد و مولفی ندارد . استوارس استیلای سیصد ساله ذهن استعلایی را زیر سوال برد . اگر از دوره دکارت ، انسان موجودی است خردورز ، از نظر استوارس موجودی است فرهنگی و ماهیت انسان در بستر فرهنگ شکل می گیرد . لذا جهت رهیافت به ماهیت بشر ، باید زبان ، فرهنگ و قومیت را مطالعه کنیم .به طور کلی ، " روش ساختارشناسی ، یافتن و کشف قوانین فعالیت بشری در چهار چوب فرهنگ است که با کردار و گفتار آغاز می شود . رفتار و کردار نوعی زبان است . به همین دلیل ساختارگراها ، ساختار های موجود در پدیده ها را استخراج می کنند . " چنانچه ژان پیاژه ( 1980- 1896 ) ، روان شناس فرانسوی ، مطالعات وسیعی در مورد ساختارهای رشد ذهن کودک و شخصیت کودک انجام داد .
مکتب دیکانستراکشن که یکی از شاخه های مهم فلسفه پست مدرن محسوب می شود ، نقدی به بینش ساختارگرایی و همچنین تفکر مدرن است .
مکتب دیکانستراکشن توسط ژاک دریدا ( - 1930 ) ، فیلسوف معاصر فرانسوی ، پایه گذاری شد . دریدا با ساختارگراها مخالف است و معتقد است که وقتی ما به دنبال ساختارها هستیم از متغیر ها غافل می مانیم ، فرهنگ و شیوه های قومی هر لحظه تغییر می کند ، پس روش ساختارگراها نمی تواند صحیح باشد . دریدا از سال 1967 ، یعنی زمانی که سه کتاب او منتشر شد ، در مجامع روشنفکری و فلسفی غرب مطرح گردید . این سه کتاب عبارتند از :
گفتار و پدیدار ، نوشتار و دیگر بودگی و نوشتار شناسی .
از نظر دریدا فلسفه غرب دچار نوعی ورشکستگی است و در حال حاضر پویایی خودش را از دست داده است .
به عقیده دریدا ، یک متن هرگز مفهوم واقعی خودش را آشکار نمی کند ، زیرا مولف آن متن حضور ندارد و هر خواننده و یا هر کس که آن را قرائت کند ، می تواند در یافتی متفاوت از قصد و هدف مولف داشته باشد . " نوشتار مانند فرزندی است که از زهدان مادر ( مولف ) جدا شده . هر خواننده ای می تواند برداشت خود را داشته باشد . "
از نظر دریدا ، نوشتار ابزار خوبی برای انتقال مفاهیم نیست و یک متن هرگز دقیقا همان مفاهیمی را که در ظاهر بیان می کند ندارد . متن به جای انتقال دهنده معنا ، یک خالق است . به همین دلیل در بینش دیکانستراکشن ، ما در یک دنیای چند معنایی زندگی می کنیم . هر کس معنایی و استنباطی متفاوت با دیگران از پدیده های پیرامون خود قرائت می کند .
تقابل دوتایی موضوع دیگری است که دریدا نقد کرده است . تقابل های دوتایی همچون روز و شب ، مرد و زن ، ذهن و عین ، گفتار و نوشتار ، زیبا و زشت و نیک و بد همواره در فلسفه غرب مطرح بوده است . از زمان افلاطون تا کنون همواره یکی بر دیگری برتری داشته است. ولی به نظر دریدا هیچ ارجحیتی وجود ندارد . او این منطق سیاه و سفید و مسئله یا این یا آن را رد مردود می داند .
به عنوان مثال ، در فلسفه غرب همیشه گفتار بر نوشتار به دلیل حضور گوینده ارجحیت داشته است . ولی به عقیده دریدا ، معنای متن را گوینده تعیین نمی کند ، بلکه شنونده و یا خواننده متن است که با توجه به ذهنیت و تجربه خود این معنا را که می تواند متفاوت از منظور و غرض گوینده یا مولف باشد مشخص می کند . لذا لزوما گفتار بر نوشتار ارجح نیست .
باید عنوان شود که تعریف دقیق و مشخصی از دیکانستراکشن وجود ندارد ، زیرا هر تعریفی از دیکانستراکشن می تواند مغایر با خود دیکانستراکشن تفسیر و تاویل شود .

خود دریدا می گوید : " دیکانستراکشن کردن یک متن به معنای بیرون کشیدن منطق ها و اسنتباطات مغایر با خود متن است . در واقع گسترش درک مجازی است . "
به طور کلی دیکانستراکشن نوعی وارسی یک متن و استخراج تفسیرهای آشکار و پنهان از بطن متن است . این تفسیرها و تاویل ها می تواند با یکدیگر و حتی با منظور و نظر پدید آورنده متن متناقض و متفاوت باشد . لذا در بینش دیکانستراکشن ، آنچه که خواننده استنباط و برداشت می کند واجد اهمیت است و به تعداد خواننده ، برداشت ها ، استنباطات گوناگون و متفاوت وجود دارد . خواننده معنی و منظور متن را مشخص می کند و نه نویسنده . ساختاری ثابت در متن و یا تفسیری واحد از آن وجود ندارد . ارتباط بین دال و مدلول و رابطه بین متن و تفسیر شناور و لغزان است .
شخصی که این مباحث فلسفی را وارد عرصه معماری نمود ، پیتر آیزنمن، معمار معاصر آمریکائی است . آیزنمن نه تنها با مقالات و سخنرانی های خود ، بلکه با فضاها ، کالبدها و محوطه سازی های متعددی که ساخته ، فلسفه دیکانستراکشن را به صورت یکی از مباحث اصلی معماری در طی دهه هشتاد میلادی در آورد .
آیزنمن در مقاله ای به نام " مرز میانی " ، هم فلسفه مدرن و هم معماری مدرن را به باد انتقاد گرفت . از نظر وی ، معماری مدرن بر اساس علم و فلسفه قرن نوزده بنا شده است . به عقیده آیزنمن ، بحث ارزشی هگل در مورد تز ، آنتی تز و سنتز ، دیگر در جهان امروز کاربرد ندارد . فیلسوفان پست مدرن مانند نیچه ، فروید ، هایدگر و دریدا رابطه ما را با جهان هستی عوض کرده اند .
علم قرن نوزدهم و یقین علمی آن دوره دیگر اعتبار خود را از دست داده است . قوانین جدید فیزیک مانند قانون نسبیت آلبرت اینشتین و اصل عدم قطعیت ورنرهایزنبرگ ، دریافت ما را از جهان پیرامون تغییر داده است .
لذا اگر معماری یک علم است باید این معماری بر اساس علم و فلسفه امروز و دریافت کنونی ما از خود و محیط اطراف باشد . معماری امروز ما باید از علم و فلسفه قرن نوزده گذر کند و خود را با شرایط جدید منطبق سازد . همچنان که معانی ، مفاهیم و نمادها در علم و فلسفه عوض شده ، در معماری نیز باید عوض شود .
آیزنمن معتقد است که مدرنیست ها مدعی هستند که مدینه فاضله را باید در آینده جست و جو کرد . پست مدرنیست ها نیز به دنبال این مدینه فاضله در گذشته هستند ، ولی معماری امروز باید این مدینه فاضله را در شرایط امروز پیدا کند . در این مورد وی از واژه " Presentness " به معنای " اکنونیت " استفاده کرده و معتقد است که معماری در هر زمان و مکان باید اکنونیت داشته باشد . متعلق به زمان و مکان حاضر باشد .
برای رسیدن به شرایط فوق ، باید قوانین گذشته معماری را بر هم زد و از آنجایی که این قوانین قراردادی هستند و نه طبیعی ، لذا بر هم زدن آنها ممکن است . حقایق و نمادهای گذشته باید شکافته شود ( دیکانستراکت شوند ) و مفاهیم جدید مطابق با شرایط امروز از دل آنها استخراج شود .
پیتر آیزنمن بر این باور است که در زندگی امروز ما ، دوگانگی هایی مانند وضوح و ابهام ، ثبات و بی ثباتی ، زشتی و زیبایی ، سودمندی و عدم سودمندی ، صداقت و فریب ، پایداری و تزلزل ، صراحت و ایهام وجود دارد . نمی توان از یکی برای استتار دیگری استفاده کرد ، بلکه این تقابل ها و دوگانگی ها می بایست در ساحت معماری به عنوان تجلی گاه شرایط زندگی امروز ما به نمایش گذاشته شود .
در گذشته و همچنین در معماری مدرن و پست مدرن آنچه که حضور داشته ، تقارن ، تناسب ، وضوح ، ثبات ، مفید وبودن و سودمندی بوده است . در این تقابل های دوتایی همواره یکی بر دیگری ارجحیت داشته . اما آنچه که مورد غفلت قرار گرفته و غایب بوده ، عدم تقارن ، عدم وضوح ، ابهام ، ایهام ، منعکس کننده شرایط ذهنی و زیستی امروز ما باشد و آنچه که در معماری امروز ما مورد غفلت قرار گرفته ، بخشی از زندگی امروز ما است .

در معماری دیکانستراکشن سعی بر این است که برنامه و مشخصات طرح مطالعه و وارسی دقیق قرار گیرد . همچنین خود سایت و شرایط فیزیکی و تاریخی آن و محیط اجتماعی و فرهنگی ای که سایت در آن قرار گرفته نیز مورد بازبینی موشکافانه قرار می گیرد . در مرحله بعد تفسیرها و تاویل های مختلف از این مجموعه مطرح می شود . در نهایت کالبد معماری به صورتی طراحی می شود که در عین بر آورده نمودن خواسته های عملکردی پروژه ، تناقضات و تباینات بین موضوعات اشاره شده در فوق و تفسیرهای مختلف از آن ارائه شود . لذا شکل کالبدی به صورت یک مجموعه چند معنایی ، ابهام انگیز ، متناقض و متزلزل ارائه می شود ، که خود طرح زمینه را برای تفسیر و تاویل آماده می کند .
آیزنمن در مقاله " مرز میانی " از واژه " Catachresis " استفاده کرده که به معنای دو پهلو یا ایهام است . دو پهلو مرز میانی است . در دوپهلو یا ایهام ارجحیتی وجود ندارد . هم این است و هم آن - نه این است و نه آن . آیزنمن در این مقاله می نویسد : " دو پهلو حقیقت را می شکافد و این امکان را می دهد که ببینیم حقیقت چه چیزی را سرکوب نموده است . "
یکی از اولین و شاخص ترین ساختمان های سبک دیکانستراکشن ، مرکز هنرهای بصری وکسنر ( 1989 - 1982 ) در شهر کلمبوس آمریکا است . در مسابقه ای که در سال 1982 برای طراحی این ساختمان صورت گرفت ، معماران معروفی از جمله مایکل گریوز ، سزار پلی ، آرتور اریکسون و پیتر آیزنمن شرکت کردند .
سایت این ساختمان در قسمت ورودی اصلی دانشگاه ایالتی اهایو در سمت شرق دانشگاه قرار دارد . عملکرد بنا ، نمایش آثار هنرمندان و دانشجویان دانشگاه در آن است . هر یک از این معماران ساختمان خود را بین دروازه ورودی و ساختمانهای موجود در سایت قرار دادند . ولی در کمال تعجب ، ساختمان طراحی شده توسط آیزنمن به گونه ای بود که فضای باریک بین دوساختمان موجود در سایت را شکافته و در بین آن دو قرار گرفته بود و تعجب بیشتر آن که طرح وی به عنوان برنده اول اعلام شد . از آن زمان سبکی در معماری به نام دیکانستراکشن در مجامع بین المللی معماری به نام سبک دیکانستراکشن در مجامع بین المللی معماری مطرح و مورد توجه قرار گرفت .
آیزنمن در تبیین طرح خود عنوان که این نقطه محل ملاقات دو قشر نسبتا متفاوت است . یکی دانشجویان و هنرمندان دانشگاه که کارهای خود را در این ساختمان ارائه می کنند و دیگری شهروندان و عامه مردم شهر که به دیدن این آثار می آیند . لذا دو کد یا نشانه برای هریک از این دو قشر انتخاب شد . یکی محورهای شبکه شطرنجی دانشگاه و دیگری محورهای شبکه شطرنجی شهر کلمبوس . این دو شبکه نسبت به یکدیگر 17 درجه اختلاف زاویه دارند . لذا هر دو شبکه به عنوان نشانه ای از هر یک از این دو قشر در محل سایت با یکدیگر تلاقی کرده اند . این دو گانگی در کالبد معماری ساختمان به گونه ای نمایش داده شده که هیچ یک بر دیگری ارجحیت ندارد و این دو محور همانند دو تیغه قیچی بین دو ساختمان را شکافته و خود در آن جایگزین شده اند .
پس از باز نمودن و شکافتن فضای بین این دو ساختمان در سایت ، آیزنمن متوجه پی های یک بنای قدیمی شد که مربوط به دانشکده نظامی بود . این بنا در دهه پنجاه میلادی تخریب شده بود ، ولی هنوز بخشی از پی های آن در زیر خاک در محل سایت مدفون بود . اگر چه این ساختمان دیگر وجود نداشت ، ولی آیزنمن با وارسی دقیق سایت متوجه آن شده بود . وی این ساختمان را که دیگر در حاشیه قرار گرفته و به تاریخ سپرده شده بود ، به عنوان بخشی از متن موجود ، که همان سایت پروژه باشد ، قرائت کرد و این قرائت را به صورت کالبدی نمایش داد . لذا در طرح آیزنمن ، بخشهایی از ساختمان دانشکده نظامی ، که شبیه یک قلعه نظامی بود ، در قسمت سردر ورودی ساختمان مرکز هنرهای بصری وکسنر بازنمایی و بازسازی شد .
معماری دیکانستراکشن به عنوان یک سبک فراگیر و جهانی عمر نسبتا کوتاهی داشت و از حدود یک دهه فراتر نرفت ، ولی تاثیر شگرف و بنیادین بر شیوه طراحی و نوع بازنمایی معنی و تفسیر در حوزه معماری داشت . این سبک به عنوان پیش زمینه رویکردهای متعاقب آن همچون معماری فولدینگ و معماری پیدایش کیهانی بود .
از دیگر معماران این سبک می توان از فرانک گهری ، زاها حدید ، رم کولهاس و برنارد چومی نام برد .